آرینآرین، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما آرین

چهارشنبه سوری سال 92

امسال چهارشنبه سوري آرين جون خونه پدربزرگش بهمراه عموهاش حسابي ترقه زد و فشفشه بازي ميکرد و خيلي خوشحال بود. ولی اولش که میخواستن ترقه بازی کنن آرین جونم از صدای زنبوریها ترسید و دوید رفت داخل خونه و رفتم بغلش کردم و بهش آب دادیم و آوردمش بیرون و باز هم به ترقه بازی ادامه داد.... الهی قربونت برم نفسم......... آرینم.......
28 اسفند 1392

پنجشنبه آخر سال.....

 ** پدر عزیزم روحت شاد و یادت گرامی**   امروز آخرین پنجشنبه آخر سال است. و دومین سالی است که برای پدر عزیزم مراسم پنجشنبه آخرسال میگیریم. از صبح آش نذری پخته بودیم و بهمراه گوسفندی که قربونی کرده بودم برای ظهر بهمراه همسرم سر خاک پدر عزیزم رفتیم و با همدیگه پخش نمودیم. (به لطف خداجونم و به لطف زیارت کربلا و با دعای پدر عزیزم که همیشه در زندگیم شامل حالم میشه امسال به حاجتهام رسیدم و تونستم دوتا نذرهامو همزمان باهم ادا کنم و بهمین خاطر شد که شامل خیرات پدرعزیزم هم شد. برای شادی روح همه رفتگان فاتحه الصلوات ...) ...
28 اسفند 1392

جشن نوروز در مهد آرین جون

امروز در مهدکودک آرين جون مراسم جشن نوروز بهمراه عمو موسيقي و فيلمبردار و عکاس و مربي هاي عزيز و.... برگزار شد. و معلوم بود به همه بچه ها بخصوص آرين جونم خيلي خوش گذشته و با کيک و... از همه بچه ها پذيرايي شده بود و براي هديه نوروز يه تقويم بزرگ که از جنس لمينيت بود و عکس مربوط به خود بچه ها روی آن چاپ شده بود بهمراه يه سبزه خيلي قشنگ تقديم کرده بودند. البته جا داره همينجا از همه مربيهای عزیز بخصوص خاله مرجان و همچنين مدير مهد و کليه کسانيکه براي تدارک وا جراي مراسمات زحمت کشيدند تشکر کنم و خسته نباشيد بگم و همچنين به نوبه خودم براي همه اين دوستان و همه بچه هاي مهد و همينطور پسر قشنگم آرزوي سالي پر از موفقيت و سلامتي از خداوند منان ...
28 اسفند 1392
1